×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× sher matn adabi matn romantik
×

آدرس وبلاگ من

adabiat.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/katauun

شعر فریدون مشیری

  كــــوچــــه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه‏ء جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو همه راز خهاب ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشهء ماه فروريخته در آب

شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا وگل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آمد تو به من گفتي:

از اين عشق حذر كن

لحظه‌اي چند بر اين آب نظر كن

آب ، آيينهء عشق گذران است

تو كه امروز دلت با دگران است

باش فردا كه دلت با دگران است

تا فراموش كني ، چندي از اين شهر سفر كن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم:

حذر از عشق؟ ندانم

سفر از پيش از تو؟ هرگز نتوانم

روز اوّل كه دل من به تمنّاي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدي، من نه رميدم ، نه گسستم

باز گفتم كه: تو صيّادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو در افتم ، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم...�

 

سه شنبه 10 اسفند 1389 - 3:12:28 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم